با نوای سوزان ویلون، تا زیباییات با من برقص با من برقص تا در هنگامهٔ وحشت آرام گیرم همچون یک شاخهٔ زیتون برم دار و کبوتری در راه خانهام باش تا انتهای عشق با من برقص، تا انتهای عشق با من برقص آه بگذار زیباییایت را نظاره کنم آنگاه که نظارهگران همه رفتهاند بگذار حرکت کردنت را احساس کنم، آنگونه که در بابل میکردند آرام آرام نشانم بده آنچه را که تنها مرزهایش را میشناسم تا انتهای عشق با من برقص، تا انتهای عشق با من برقص حالا برای پیوند با من برقص، برقص و برقص با محبت و بسیار طولانی با من برقص ما هردو در عشق هم پوشیده هستیم، ما هر دو در ملکوت هستیم تا انتهای عشق با من برقص، تا انتهای عشق با من برقص با من برقص به خاطر کودکانی که تمنای زادهشدن دارند با من برقص از میان پردههای حاجبی که بوسههای ما آنها را فرسودهاست خیمهٔ سرپناهی به پا کن، گرچه همهی تار و پودش از هم گسسته شده تا انتهای عشق با من برقص با نوای سوزان ویلون، تا زیباییات با من برقص با من برقص تا در هنگامهٔ وحشت آرام گیرم با دستان برهنهات یا دستکشی که به دست داری مرا لمس کن تا انتهای عشق با من برقص، تا انتهای عشق با من برقص تا انتهای عشق با من برقص |
فراوان درود ..
زیباست