یک زن ژورنالیسم نویس  ساده
یک زن ژورنالیسم نویس  ساده

یک زن ژورنالیسم نویس ساده

کتاب و داستان

بیست و هشت اشتباه نویسندگان

مامان پاشو دیگه حالا دیگه نوبت تو هه نمی بینی همه رفتن اون بالا شعر خوندن؟ نمی بینی  اینهمه کادو اینجاست؟ بری شعر بخونی بهت کادو  میدنها 

من:میخندم میگم شاید دفعه بعد یه شعر نوشتم رفتم خوندم 

نه مامانی الان باید بخونی پاشو دیگه نمی بینی همه میرن بالا میخونن آخر بهمون جایزه نمیدنا مگه جایزه دوست نداری؟ 

من:لبخند زدم و تو دلم گفتم آخه من که از تریبون و اینچیزا خوشم نمیاد اما دفعه بعد حتما به خاطر تو شاید رفتم خوندم

آخرش به ما هم هدیه دادن و اون از سر از پا نشناخت 

اینم عکس کتاب

چه مسخره عکس شو میزارم نمیاد.. 

نظرات 1 + ارسال نظر
.. دوشنبه 6 مهر 1394 ساعت 10:27

مبارکتان باشد

کتاب؟
ممنون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.