یک زن ژورنالیسم نویس  ساده
یک زن ژورنالیسم نویس  ساده

یک زن ژورنالیسم نویس ساده

کتاب و داستان

هیچهای کش دار

حوصله ندارم نه اینکه نوشتن حوصله بخواهد یا بهانه،گاهی انگار خودت نیستی..کس دیگری میان تو میلولد..نفسس میکشد،میخوابد ،حتی خوابهای عجیب میبیند بعد این من بلند میشود اما حوصله چای نوشیدن راهم نداری حوصله موبایل دست گرفتن راحتی ،حوصله شبکه های مجازی راهم،حوصله خیل ادمهای انلاین را..بعضی وقتها یاروزها اینجور میشوی حوصصله ات از خودت هم سر میرود..بعد کتاب خوشگل دوست داشتنی آقای بیشاب رادست میگیری تا بخوانی..کلافه میشوی نه اینکه کلمات زیبا نباشند نه..انگار مغزت کلمات راحلاجی نمیکند...کلافه میشوی..به اشپزخانه میروی زیر قوری ساده استیلت راروشن میکنی به حال برمیگردی..موسیقی  لایتی پخش میشود...سرگیجه و سردرد مزمنی احاطه ات میکند هیچ نمیفهمی انگار در دنیای غریبی زندگی میکنی..هواهست انگار نیست..اتمسسفری کنار تو نیست..هرچه هست خلا هست..خلا و دیگر هیچ و صدای موسیقی لایتی که دارد توی خانه ساده ات پخش میشود.....
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.