یک زن ژورنالیسم نویس  ساده
یک زن ژورنالیسم نویس  ساده

یک زن ژورنالیسم نویس ساده

کتاب و داستان

یک روز تمام شعر خواندم حالا حالم خوب شده است.. خوب انگار دوباره بی خاطره شده ام تهی شده ام خالی شده ام من همیشه همینطور عجیب غریب هستم.. همیشه شعر که میخوانم زن عجیبی میشوم زنی خیال انگیز و وهم انگیز  شبیه این شعر که دیشب خواندم

عاشق زنی مشو که می خواند

که زیاد گوش می دهد

زنی که می نویسد


عاشق زنی مشو که فرهیخته است

افسونگر ، وهم آگین ، دیوانه


عاشق زنی مشو که می اندیشد

که می داند ، که داناست

که توان پرواز دارد

زنی که خود را باور دارد


عاشق زنی مشو که هنگام عشق ورزیدن

می خندد یا می گرید

که قادر است روحش را به جسم بدل کند


و از آن بیشتر ، عاشق شعر است

اینان خطرناک ترین ها هستند 


و یا زنی که می تواند

نیم ساعت مقابل یک نقاشی بایستد

و یا که توان زیستن بدون موسیقی را ندارد


عاشق زنی مشو که

پُر ، مفرح ، هشیار و جواب ده است


که پیش نیاید که هرگز عاشق چنین زنی شوی

چرا که وقتی عاشق زنی از این دست می شوی

که با تو بماند یا نه

که عاشق تو باشد یا نه

ازین گونه زن ، بازگشت به عقب

ممکن نیست

هرگز 


مارتا ریورا گراید

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.