یک زن ژورنالیسم نویس  ساده
یک زن ژورنالیسم نویس  ساده

یک زن ژورنالیسم نویس ساده

کتاب و داستان

ایده ها رانباید سرکوب کرد

نمیدانم چه چیز رامیشود به من اطلاق کرد حسادت ؟هیجان های سرکش ؟یاهرچیز دیگر که هروقت یک داستان کوتاه میخوانم دلم میخواهد داستان بنویسم...لابد مسشود گفت ادم بیجنبه ای هستم که حریف کلمات سوار شده روی ذهنم نمیشود و تخیلات و واقعیت توی ذهنم  به هم میامیزند..و سوار بر تفکراتم میشوند..هنوز دارم سیب زمینی های کلفت و بزرگ سرخ میکنم...و سراغ چند داستان کوتاه ایرانی رفته ام..جناب موراکامی داستانت خیلی خوب بود...

نظرات 1 + ارسال نظر
مجید مویدی دوشنبه 12 مرداد 1394 ساعت 23:19 http://majidmoayyedi.blogsky.com

اصلا و ابدا ایده رو سرکوب نکنید. اینم که با خوندن یه داستان حس نوشتن میاد سراغتون چیز جالبیه به نظرم.
فکر کنم بهتره بنویسیدشون. چه ایده ها رو چه داستان ها رو.
+ امیدوارم همیشه از داستان های موراکامی و دیگران و خوردن سیب سرخ کرده لذت ببرید :))

ممنونم من همیشه زیاد مینویسم و همین باعث شده چندین وبلاگ داشته باشم اینجا رو هم در اثر بد عهدی بلگفا باز کردم سخته ادم نت ونه تو کافه بلگ شعر و داستانهایش بنویسه از ترس اینکه به محض آپ کردن دو سال از وبلاگش بپره

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.